پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

❤وبلاگ محمد پرهام عزیز ما❤

بازگشت مامان جون و باباجون از مکه

روز شنبه ٧ اردیبهشت ساعت 23 رفتیم فرودگاه برای استقبال از باباجون و مامان جون. پرهام ناز هم تو راه خوابید ولی اونجا بیدار شد . خلاصه بمیرم براش بدخواب شده بود گل پسر در انتظار!!: ساعت 00:30 هواپیما نشست و ساعت 1  بامداد دسته جمعی به خونه رفیتیم. روز یکشنبه ظهر هم به سمت قم حرکت کردیم. ...
17 ارديبهشت 1392

ولیمه مامان جون و باباجون

دوشنبه 9  اردیبهشت شب ولیمه از مکه برگشتن مامان جون و بابا جون بود. تو راه رفتن به تالار خوابت برده بود و تورو در حالیکه خواب بودی بردم داخل و تحویل خاله معصومه ( دختر دایی خودم) دادم. بعدش هم که بیدار شدی خیلی متین و آقا آروم بودی و خلاصه که اصلا اذیت نکردی گل پسرم. خاله معصومه حسابی ازت عکس گرفت ولی هنوز به دستم نرسیده تا بتونم اینجا بذارم. چون فردا بابایی باید میرفت سرکار مجبور شدیم شب برگردیم. راستی مامان جون و باباجون کلی سوغاتی برات اوردن که بعدا یه عکس برا یادگاری میذارم. البته برا من و بابای هم اوردنا!!!!!  دستشون درد نکنه. در ضمن مادربزرگ هم برات به دست پیراهن شلوار سوغات اورده بود که تو خونمون بهت&nb...
17 ارديبهشت 1392

اومدن دوستای شیرازیمون

روز پنج شنبه 5 اردیبهشت دوستای شیرازیمون ( آقا احسان و سارا خانم) به خونه ما اومدن. همون دوستایی که تو پست "ای شیرازی!!!!! !" بهش اشاره کرده بودیم! امیدواریم دوباره هرچه زودتر ببینیمتون! ...
17 ارديبهشت 1392